گذشت سه تا دوازده ماه ( تولدت مبارک )
دخترم .... دختر نازم ..... عشقم به تو پایانی ندارد ..... دخترم انگار همین دیروز بود پاییز بود و من فهمیدم بزودی مادر میشوم.... زمستان با تمام شب های کشدارش گذشت و جایش را به بهار داد ..... بهاری دل انگیز اما پر از اضطراب برای من و اردوانم و تابستان از راه رسید .... روزهایش چه طولانی میگذشت تا رسیدیم به عید ..... عید آمدنت با عید رمضان آن سال توام شد ..... و من بهاران را در تابستان دیدم .... دختر تابستانی من ..... سومین بهار زندگیت مبارک .... مادر که باشی مهربانتر میشوی ..... مواظب قدمهایت هستی نکند بی آنکه بدانی روی موری پا بگذاری شاید م...
نویسنده :
مامان בرسا
2:58